مهدی صاحب الزمان
مهدی صاحب الزمان

حدیث (1) حضرت زهرا سلام الله علیها:

حُبِّبَ اِلَیَّ مِن دُنیاکم ثَلاثٌ: تَلاوَةُ کِتابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ وَ الانفاقُ فی سَبیلِ اللهِ؛
از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره رسول خدا 3- انفاق در راه خدا.

وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295

  امام على عليه السلام :

فى صِفَةِ النَّبىِّ صلى الله عليه و آله طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد أَحكَمَ مَراهِمَهُ وَأَحمى (أمضى) مَواسِمَهُ يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إِلَيهِ مِن قُلوبٍ عُمىٍ وَآذانٍ صُمٍّ وَأَلسِنَةٍ بُكمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ وَمَواطِنَ الحَيرَةِ... ؛

در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: پزشكى است كه با دانش خود، همواره ميان مردم مى گردند، مرهمهايش را به خوبى فراهم و ابزار كارش را آماده كرده و آنها را هر جا كه لازم باشد، از دلهاى كور و گوشهاى كر و زبانهاى گنگ به كار مى برد. غفلت گاه ها و جايگاه هاى حيرت را جستجو و با داروى خود آنها را درمان مى كند.

نهج البلاغه، خطبه 108

 كعب الاحبار :

إِنّا نَجِدُ فِى التَّوراةِ: مُحَمَّدٌ النَّبىُّ المُختارُ لافَظٌّ وَ لاغَليظٌ وَ لا صَخّابٌ فِى السواقِ وَ لا يَجزى السَّيِّئَةَ السَّيِّئَةَ وَ لكِن يَعفو وَيَغفِرُ؛

ما در تورات چنين مى خوانيم: محمّد پيامبر برگزيده، نه تندخوست و نه خشن و نه اهل جارو جنجال. در كوچه و بازار، بدى را با بدى جواب نمى دهد، بلكه مى بخشد و گذشت مى كند.

الطبقات الكبرى، ج1، ص360

  امام حسين عليه السلام :

كانَ صلى الله عليه و آله... يُعطى كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَ لا يَحسَبُ أَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أَنَّ أَحَدا أَكرَمُ عَلَيهِ مِنهُ؛

پيامبر صلى الله عليه و آله بهره هر يك از هم نشينان خود را عطا مى فرمودند و چنان معاشرت مى نمودند كه كسى گمان نمى كرد شخص ديگرى نزد پيامبر از او گرامى تر باشد.

بحارالأنوار، ج16، ص152، ح4

 امام على عليه السلام :

وَهُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، أَجوَدُ النّاسِ كَفّا وَاَرحَبُ النّاسِ صَدرا وَأَصدَقُ النّاسِ لَهجَةً وَأَوفَى النّاسِ ذِمَّةً وَأَليَنُهُم عَريكَةً وَأَكرَمُهُم عِشرَةً مَن رَآهُ بَديهَةً هابَهُ وَمَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَم اَرَقَبلَهُ وَلا بَعدَهُ مِثلَهُ؛

او خاتم پيامبران است. بخشنده ترين مردم بود، سعه صدرش از همه بيشتر (پرحوصله ترين مردم) و راستگوترين و پايبندترين آنان به عهد و پيمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را وصف كند، مى گفت: نظير او را در گذشته و حال نديده ام.

بحارالأنوار، ج16، ص190، ح27

  عايشه :

كانَ صلى الله عليه و آله أَليَنَ النّاسِ وَ أَكرَمَ النّاسِ وَ كانَ رَجُلاً مِن رِجالِكُم إِلاّ أَنَّهُ كانَ ضَحّاكا بَسّاما؛

رسول خدا صلى الله عليه و آله نرمخوترين و بزرگوارترين مردم بود. او هم مردى چون مردان شما بود، با اين تفاوت كه همواره خنده و تبسّم بر لب داشت.

الطبقات الكبرى، ج1، ص365

ابن شهر آشوب :

كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله لا يَقومُ وَ لا يَجلِسُ إِلاّ عَلى ذِكرِ اللّه ؛

پيامبر خدا صلى  الله  عليه  و  آله بر نمى خاست و نمى نشست مگر با ذكر خدا.

المناقب لابن شهرآشوب، ج1، ص127 

داود بن الحصين :

فى صِفَةِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله - كانَ رَجُلاً أَفضَلَ قَومِهِ مُروءَةً وَ أَحسَنَهُم خُلقا وَ أَكرَمَهُم مُخالَطَةً وَ أَحسَنَهُم جِوارا وَ أَعظَمَهُم حِلما وَ أَمانَةً وَ أَصدَقَهُم حَديثا وَ أَبعَدَهُم مِنَ الفُحشِ وَ الذى وَ مارُئِىَ مُلاحيا وَ لامُماريا أَحَدا حَتّى سَمّاهُ قَومُهُ المينَ لِما جَمَعَ اللّه  لَهُ مِنَ المورِ الصّالِحَةِ فيهِ، فَلَقَد كانَ الغالِبُ عَلَيهِ بِمَكَّةَ المينَ؛

داود بن حصين ـ در اوصاف پيامبر صلى الله عليه و آله ـ : او مردى بود كه از همه قوم خود جوانمردتر، خوش اخلاق تر، خوش برخوردتر، همسايه دارتر، بردبارتر، امانتدارتر، راستگوتر، و از بدزبانى و آزاررسانى به دورتر بود. هرگز ديده نشد كه با كسى كشمكش و مجادله كند. خداوند اخلاق وصفات پسنديده رادرآن حضرت جمع كرده بودتاجايى كه قومش او را امين ناميدند و در مكه غالبا با لقب امين از ايشان ياد مى شد.

الطبقات الكبرى، ج1، ص121

 عايشه :

ما كانَ خُلقٌ أَبغَضَ إِلى رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله مِنَ الكَذِبِ وَ مَا اطَّلَعَ مِنهُ عَلى شَى ءٍ عِندَ أَحَدٍ مِن أَصحابِهِ فَيَبخَلُ لَهُ مِن نَفسِهِ حَتّى يَعلَمَ أَن أَحدَثَ تَوبَةً؛

هيچ خصلتى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله منفورتر از دروغ نبود و هرگاه مطلع مى شدند يكى از اصحابشان دروغى گفته است، به او بى اعتنايى مى كردند تا آن كه مى فهميدند توبه كرده است.

الطبقات الكبرى، ج1، ص378

  ابن شهر آشوب:

كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله... يُجالِسُ الفُقَراءَ وَ يُواكِلُ المَساكينَ؛
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با تهيدستان مى نشستند و با مستمندان غذا مى خوردند.

المناقب لابن شهرآشوب، ج1، ص127

 ابن شهر آشوب :

كانَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الأَنبياءِ، لَوِانفَرَدَ أَحَدٌ بِأَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ، فَكَيفَ مَنِ اجتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا أَمينا، صادِقا، حاذِقا، أَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، نَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيّا، كَميّا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَم يُخالِط مُنَجِّما وَلا كاهِنا وَلاعَيّافا؛

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيش از آن كه مبعوث شود، بيست خصلت از خصلت هاى پيامبران را دارا بود كه اگر فردى يكى از آنها را داشته باشد، دليل بر عظمت اوست چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، والامقام، سخنور، خيرخواه، خردمند، بافضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار و نرمخو بود، با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيب گو و پيش گويى هم نشين نبود.

المناقب لابن شهرآشوب، ج1، ص107

 امام صادق علیه السلام :

كانَ رسولُ اللّه  صلى الله عليه و  آله أكْثَرَ ما يَجلِسُ تُجاهَ القِبلةِ؛

پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.

ميزان الحكمة، ح 2518

 رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَنـَا اَديبُ اللّه  وَ عَلىٌّ اَديبى، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَى ءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّه  عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ ليُفْسِدُ العَمَلَ كَما يُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛

من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى كند، آن سان كه سركه عسل را.

مكارم الاخلاق، ص 17

 پيامبر صلى لله  عليه  و  آله :

اِنَّ اَحْسَنَ الْحَديثِ كِتابُ اللّه  وَ خَيْرَ الْهُدى هُدى مُحَمَّدٍ صلى الله  عليه  و  آله وَ شَرَّ الاُْمورِ مُحْدَثاتُها؛

بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى لله  عليه  و  آله و بدترين امور بدعت هاست (پديده هاى مخالف دين).

بحارالأنوار، ج 77، ص 122، ح 23

 پيامبر صلى الله عليه و آله :

ألا اُخْبِرُكُمْ بِاَشبَهِكُم بى؟ قَالوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُكُم خُلقا وَ اَليَنُكُم كَنَفا وَ اَبَرُّكُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّكُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دينِهِ وَ اَصبَرُكُم عَلَى الحَقِّ وَ اَكظَمُكُم لِلغَيظِ وَ اَحسَنُكُم عَفْوا وَ اَشَدُّكُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛

آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر كس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى اش دوست دارتر، بر حق شكيباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف  تر باشد.

كافى، ج 2، ص 240، ح 35

 پيامبر صلى الله عليه و آله :

اَلا اُخْبِرُكُمْ بِاَبْعَدِكُمْ مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذى ءُ، اَلْبَخِيلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِى الْقَلْبِ، اَلْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ يُرْجى، غَيْرُ المَاْمونِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛

آيا شما را از كم شباهت ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.

كافى، ج 2، ص 291، ح 9

ديلمى :

كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله... يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ... ؛

رسول اكرم صلى الله عليه و آله به هر كس برخورد مى نمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مى كردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مى شدند، آن را كوچك نمى شمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آن كه بخندند، هميشه متبسم بودند، بى آن كه اخمو باشند، محزون بودند، بى آن كه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى بخشيدند ولى اسراف نمى نمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.

ارشاد القلوب، ج 1، ص 115

قال المعصوم (ع) :

اِنَّ النَّبىَّ صلى الله عليه و آله كانَ يُحِبُّ الفالَ الحَسَنَ وَ يَكْرَهُ الطِّيَرَةَ؛

پيامبر صلى الله عليه و آله فال خوب را دوست داشتند و از فال بد، بدشان مى آمد.

مكارم الاخلاق، ص 350

 امام على عليه السلام :

وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، اَجْوَدُ النّاسِ كَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنُهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بديهَةً هابَهُ وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛

او كه خاتم پيامبران بود، بخشنده ترين، پرحوصله ترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرم خوترين و خوش مصاحبت ترين مردم بود، هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را تعريف كند، مى گفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديده ام.

بحارالأنوار، ج 16، ص 190

انس :

كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيّامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَاِنْ كانَ غائِبا، دَعا لَهُ وَ اِنْ كانَ شاهِدا زارَهُ وَ اِنْ كانَ مَريضا عادَهُ؛

رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمى ديدند از حال او جويا مى شدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعايش مى كردند و اگر در شهر بود به ديدارش و اگر مريض بود، به عيادتش مى رفتند.

مكارم الاخلاق، ص 19

 امام صادق عليه‏السلام :

مَا كَلَّمَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اَلْعِبادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قَالَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : اِنّا مَعاشِرَ الاَْنْبياءِ اُمِرْنا اَنْ نُـكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقولِهِمْ ؛

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند: ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم.

كافى، ج 1، ص 23

 پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

 اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِْخلاصِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانيَةِ وَ اَن اَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعْطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنى و اَن يَكونَ صَمْتى فِكْرا وَ نَظَرى عِبَرا؛

پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه به من ظلم نموده، بخشش به كسى كه مرا محروم كرده، رابطه با كسى كه با من قطع رابطه كرده، و سكوتم همراه با تفكّر و نگاهم براى عبرت باشد.

كنزالفوائد، ص 184 

 پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

اَقْرَبُكُمْ غَدا مِنّى فِى الْمَوْقِفِ اَصْدَقُكُمْ لِلْحَديثِ وَ اَدّاكُمْ لِلاَْمانَةِ وَ اَوفاكُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُكُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُكُمْ مِنَ النّاسِ؛

نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پيمان، خوش اخلاق‏ترين و نزديك‏ترين شما به مردم است.

امالى طوسى، ص 229

 ابى سعيد الخدرى :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اَشَدَّ حَياءً مِنَ العَذراءِ فى خِدْرِها. و كانَ اِذا كَرِهَ شَيئا عَرَفْناهُ فى وَجْهِهِ؛

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از دختران پشت پرده با حياتر بودند، و اگر چيزى را دوست نمى‏داشتند، از چهره‏شان مى‏فهميديم.

مكارم الأخلاق، ص 17

 امام حسن مجتبى عليه‏السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَخْما مُفَخَّما... يَتَـكَلَّمُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فيهِ و لا تَقصيرَ. دمثا، لَيْسَ بِالجافى و لا بِالْمَهينِ تَعظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا يَذُمُّ مِنها شَيئا غَيْرَ اَنَّهُ كانَ لا يَذُمُّ ذَواقا و لا يَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُ الدُّنْيا و ما كانَ لَها، فَاِذا تُعوطىَ الحَقّ لَم يَعْرِفهُ اَحَدٌ، و لَم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَى‏ءٌ حَتّى يَنتَصِرَ لَهُ... ؛

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله (در نظرها) با شكوه و بزرگوا بودند... سخنانى كوتاه، جامع و بى‏چون و چرا مى‏گفتند بدون كم و زياد، نرم‏خو و مهربان بودند، در حق كسى ظلم نمى‏كردند، كسى را خوار نمى‏شمردند، نعمت را اگر چه كم بود، بزرگ مى‏دانستند و چيزى از آن را نكوهش نمى‏كردند، از مزه غذا نه بد مى‏گفتند و نه تعريف مى‏كردند، دنيا و آنچه به آن مرتبط است ايشان را خشمگين نمى‏ساخت و هرگاه حقى ضايع مى‏شد، احدى را ملاحظه نمى‏كردند و چيزى باعث رفع خشمشان نمى‏شد، تا آن‏كه حق را حاكم سازند.

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 283

 امام على عليه‏السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ كانَ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يَقولُ: اِنَّ اللّه‏َ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛

هرگاه رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يكى از اصحاب خود را غمگين مى‏ديدند، با شوخى او را خوشحال مى‏كردند و مى‏فرمودند: خداوند، كسى را كه با برادران (دينى) اش با ترشرويى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مى‏دارد.

رسائل شهيد ثانى، ص 326

امام صادق عليه‏السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يُداعِبُ وَ لا يَقولُ اِلاّ حَقّـا؛

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شوخى مى‏كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏گفتند.

مستدرك الوسائل، ج 8، ص 408

 زيد بن ثابت:

كُنّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اِنْ اَخَذْنا فى حَديثٍ فى ذِكْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فى ذِكْرِ الدُّنْيا اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فى ذِكرِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا؛

هرگاه با رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏نشستيم، اگر در مورد آخرت صحبت مى‏كرديم، ايشان هم با ما همان سخن را مى‏گفتند و اگر در مورد دنيا صحبت مى‏كرديم، ايشان هم‏چنين مى‏كردند و اگر در مورد خوردنى و نوشيدنى صحبت مى‏كرديم، ايشان هم با ما هم‏سخن مى‏شدند.

مكارم الاخلاق، ص 21

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

لا يُـبَلِّغُنى اَحَدٌ مِنْكُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابى شَيئا، فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيكُم و اَنَا سَليمُ الصَّدرِ؛

كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حالى كه چيزى از شما در دلم نيست به سويتان بيايم.

مكارم الاخلاق، ص 17

امام كاظم عليه‏السلام :

اِنَّ رَسولَ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كانَ اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَكَلَ مَعَهُ وَ لَمْ يَرْفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّى يَرْفَعَ الضَّيْفُ يَدَهُ؛

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگاه ميهمان داشتند، با او غذا مى‏خوردند و دست از سفره و غذا نمى‏كشيدند، تا آن‏كه ميهمان دست از غذا خوردن بكشد.

كافى، ج 6، ص 286

امام على عليه‏السلام :

كانَ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لا يَذُمُّ اَحَدا وَ لا يُعَيِّرُهُ وَ لا يَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَ لا عَوْرَتَهُ وَ لا يَتَـكَلَّمُ اِلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ؛

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، هرگز بدگويى كسى را نمى‏كردند، سرزنش نمى‏نمودند و در پى لغزش‏ها و اسرار ديگران نبودند و [درباره ديگران]، چيزى جز خير (خوبى) نمى‏گفتند.

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 284

 امام على عليه‏السلام :

كانَ النَّبىُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اِذا سُئِلَ شَيئا فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَه ُقالَ: نَعَم وَ اِذا اَراد اَنْ لا يَفْعَلَ سَكَتَ و كانَ لا يَقول لِشَى‏ءٍ لا... ؛

هرگاه از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى تقاضا مى‏شد، اگر ايشان آن را مى‏خواستند انجام دهند، مى‏فرمودند: بله و اگر نمى‏خواستند انجام دهند، سكوت مى‏نمودند و هيچ‏گاه ايشان براى چيزى نه نمى‏گفتند.

بحارالأنوار، ج 93، ص 327

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنياءِكُم فَاَرُدَّها فى فُقَراءِكُم؛

من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.

مستدرك الوسائل، ج 7، ص 105

 پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

اَمَرَنى رَبّى بِسَبْعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساكينِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُم و اَنْ أكثِرَ مِن «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏» وَ اَنْ اَصِلَ بِرَحِمى و اِن قَطَعَنى و اَن اَنظُرَ الى مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّى و لا اَنْظُرَ اِلى مَنْ هُوَ فَوقى و اَن لا يَأخُذَنى فِى اللّه‏ِ لَومَةُ لائِمٍ و اَنْ اَقولَ الحَقَّ وَ اِنْ كانَ مُرّا و اَن لا اَسْاَلَ اَحَدا شَيئا؛

پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بينوايان و نزديك شدن به آنها، ذكر لا حول و لا قوة الا باللّه‏ را بسيار گفتن، با خويشاوندان رابطه برقرار كردن؛ هر چند آنان قطع رابطه كنند، [و در مسائل مادى]، به پايين‏تر از خود نگاه كنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم، حق را بگويم اگر چه تلخ باشد و از كسى چيزى نخواهم.

الاصول الستة عشر، ص 75

 ابن شهر آشوب :

كانَ النَّبىّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبياءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَكَيْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا اَمينا، صادِقا، حاذِقا، اَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيا، كميا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَميُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا كاهِنا و لا عَيافا؛

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيش از مبعوث شدن، بيست خصلت از خصلت‏هاى پيامبران را دارا بودند، كه اگر كسى يكى از آنها را داشته باشد، دليل عظمت اوست؛ چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، استوار، سخنور، عاقل، با فضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار، و نرم‏خو بودند و با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيب‏گو و پيش‏گويى هم‏نشين نبودند.

المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

اِنْ قَدَرتَ اَن تُصْبِحَ و تُمسى و لَيْسَ فى قَلبِكَ غَشٌّ لاَِحَدٍ فَافعَل و ذلِكَ مِن سُنَّتى و مَنْ أحيى سُنَّتى فَقَد اَحيانى و مَن اَحيانى كانَ مَعى فِى الجَنَّةِ؛

تا مى‏توانى بكوش كه صبح و شب در قلبت (حتّى) قصد فريب و نيرنگ كسى نباشد؛ چرا كه اين از سنّت‏هاى من است و كسى كه سنّتم را زنده كند، مرا زنده كرده است و كسى كه مرا زنده كند، در بهشت با من خواهد بود.

سنن ترمذى، ج 4، ص 151

 طبرسى :

كانَ مِن فِعْلِهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اِذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَديدَ حَمِدَ اللّه‏َ ثُمَّ يَدعو مِسكينا فَيُعطيهِ القَديمَ، ثُمَّ يَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ يَكسو مُسلِما مِن شَمْلِ ثيابِهِ ـ لا يَكْسوهُ اِلاّ لِلّهِ عزَّوَجَلَّ ـ الاّ كانَ فى ضَمانِ اللّه‏ِ عزَّوَجَلَّ و حِرزِهِ و خَيْرِهِ و اَمانِهِ حَيّا و مَيّتا؛

هر وقت رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لباس جديدى مى‏پوشيدند، خداوند را سپاس مى‏گفتند و سپس بينوايى را مى‏خواستند و لباس قديمشان را به او مى‏دادند و مى‏فرمودند: مسلمانى كه فقط براى رضايت خداوند عزوجل، لباس كهنه خود را به مسلمان فقيرى بدهد، تا هنگامى كه لباس به تن آن فقير است، در پناه و خير و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بميرد.

مكارم الاخلاق، ص 36

 امام كاظم عليه‏السلام :

كانَ النَّبىُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اِذا اَصْبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ؛

هرگاه صبح مى‏شد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دست نوازش بر سر فرزندان و نوه هاى خود مى‏كشيدند.

عدة الداعى، ص 79

 پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأكُلُ حَتّى نَجوعَ وَ اِذا اَكَلْنا لا نَشْبَعُ؛

ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمى‏خوريم و تا سير نشده‏ايم دست از غذا مى‏كشيم.

سنن النبى، ص 226

امام صادق عليه‏السلام :

الاَكْلُ عِندَ اَهلِ المُصيبَةِ مِن عَمَلِ الجاهِليَّةِ وَ السُّنَّةُ البَعْثُ اِلَيْهِم بِالطَّعامِ؛

غذا خوردن نزد مصيبت‏زدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرستادن غذا براى مصيبت‏زدگان است.

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 182

 پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

خَيْرُكُم خَيْرُكُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَيْرُكُم لِنِسائى؛

بهترين شما كسى است كه براى زنان خود بهتر باشد و من بهترين شما براى زن خود هستم.

من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 443

 امام على عليه‏السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لا يُؤْثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَيْرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها كَاَنـَّهُ لا يَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَميما؛

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى‏داشتند و هنگامى كه وقت نماز مى‏رسيد، گويى كه هيچ يك از اهل خانه و دوستان را نمى‏شناختند.

مجموعه ورام، ج 2، ص 78

 الغزالى فى احياء العلوم :

كانَ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لا يَجْلِسُ اِلَيهِ اَحَدٌ و هُوَ يُصَلّى اِلاّ خَفَّفَ صَلاتَهُ و اَقْبَلَ عَلَيهِ فَقالَ: اَ لَكَ حاجَةٌ؟ فَاِذا فَرَغَ مِنْ حاجاتِهِ عادَ اِلى صَلاتِهِ؛

هرگاه رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نماز مى‏خواندند و كسى نزد ايشان مى‏نشست، ايشان نماز خود را كوتاه مى‏كردند و به او رو مى‏نمودند و مى‏فرمودند: آيا خواسته‏اى دارى؟ و بعد از آن‏كه حاجت او را برآورده مى‏كردند، به نماز بر مى‏گشتند.

سنن النبى، ص 294

 امام رضا عليه‏السلام :

اِنّا اَهلُ بَيْتٍ نَرى وَعدَنا عَلَينا دَينا كَما صَنَعَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله؛

ما اهل بيت، وعده‏هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‏كنيم، چنانكه رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چنين مى‏كردند.

تحف العقول، ص 446

 امام على عليه‏السلام :

كُنّا اِذَا احْمَرَّ الْبَاْسُ وَ لَقِىَ القَومُ الْقَوْمَ اتَّقَيْنا بِرَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَما يَكونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ ؛

وقتى كه آتش جنگ بر افروخته مى‏شد و دو لشكر به هم مى‏رسيدند، به پيامبر پناهنده مى‏شديم و كسى نبود كه از آن حضرت به دشمن نزديك‏تر باشد.

مكارم الاخلاق، ص 18

 عايشه :

ما كانَ خُلْقٌ اَبْغَضَ اِلى رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مِنَ الْكَذِبِ وَ مَا اطَّـلَعَ مِنْهُ عَلى شَىْ‏ءٍ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ اَصْحابِهِ فَيَبْخَلُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ حَتّى يَعْلَمَ اَنْ اَحْدَثَ تَوْبَةً؛

هيچ صفتى نزد رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله منفورتر از دروغ نبود و هر گاه مطلع مى‏شدند يكى از اصحابشان دروغى گفته است، به او بى‏اعتنايى مى‏كردند تا آن‏كه مى‏فهميدند توبه كرده است.

الطبقات الكبرى، ج 1، ص 378

پيامبر خدا(صلی الله عليه و آله) :

بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ وقحاسِنِها

من براى (احياى) مكارم و نيكى‏هاى اخلاقى مبعوث شدم.


الأمالى، طوسى، 596


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, توسط سید سجاد

صفحه قبل 1 صفحه بعد